زندگينامه امام جواد (ع)
        
 
 1.حضرت 
		امام محمد تقی جوادالأئمه (ع )
 
      2.
      
		شهادت حضرت جواد (ع )      
 
      
      
      3.زنان 
		و فرزندان حضرت جواد (ع )      
 
      
      
      
      حضرت امام محمد 
		تقی جوادالأئمه (ع )
امام نهم شيعيان 
		حضرت جواد (ع ) در سال 195هجری در مدينه ولادت يافت .
		نام نامي اش محمد معروف به جواد و تقی است .      
		القاب ديگری مانند : رضی و متقی نيز داشته ، ولی تقی از همه معروفتر      
		مي باشد .      
		مادر گرامي اش سبيکه يا خيزران است که اين دو نام در تاريخ زندگی آن       
		حضرت ثبت است .      
		امام محمد تقی (ع ) هنگام وفات پدر 8 ساله بود .      
		پس از شهادت جانگداز حضرت رضا عليه السلام در اواخر ماه صفر سال 203ه      
		مقام امامت به فرزند ارجمندش حضرت جوادالأئمه (ع ) انتقال يافت .      
		مأمون خليفه عباسی که همچون ساير خلفای  بنی عباس از پيشرفت معنوی و      
		نفوذ باطنی امامان معصوم و گسترش فضايل آنها در بين مردم هراس داشت ، سعی      
		کرد ابن الرضا را تحت مراقبت خاص خويش قرار دهد .      
		" از اينجا بود که مأمون نخستين کاری که کرد ، دختر خويش ام الفضل را به       
		ازدواج حضرت امام جواد (ع ) درآورد ، تا مراقبی  دايمی و از درون خانه 
		، بر      
		امام گمارده باشد . رنجهای دايمی که امام جواد (ع ) از ناحيه اين مأمور 
		خانگی      
		برده است ، در تاريخ معروف است " .      
		از روشهايی که مأمون در مورد حضرت رضا (ع ) به کار مي بست ، تشکيل       
		مجالس بحث و مناظره بود . مأمون و بعد معتصم عباسی مي خواستند از اين راه -      
		به گمان باطل خود - امام (ع ) را در تنگنا قرار دهند . در مورد فرزندش حضرت       
		جواد (ع ) نيز چنين روشی را به کار بستند . به خصوص که در آغاز امامت هنوز      
		سنی از عمر امام جواد (ع ) نگذشته بود . مأمون نمي دانست که مقام ولايت و      
		امامت که موهبتی است الهی ، بستگی به کمی  و زيادی سالهای عمر ندارد .      
		باری ، حضرت جواد (ع ) با عمر کوتاه خود که همچون نوگل بهاران زودگذر      
		بود ، و در دوره ای که فرقه های مختلف اسلامی و غير اسلامی  در ميدان 
		رشد و نمو يافته       
		بودند و دانشمندان بزرگی در اين دوران ، زندگی مي کردند و علوم و فنون ساير      
		ملتها پيشرفت نموده و کتابهای زيادی به زبان عربی ترجمه و در دسترس قرار      
		گرفته بود ، با کمی سن وارد بحثهای علمی گرديد و با سرمايه خدايی امامت که 
		از      
		سرچشمه ولايت مطلقه و الهام ربانی مايه گرفته بود ، احکام اسلامی را مانند 
		پدران       
		و اجداد بزرگوارش گسترش داد و به تعليم و ارشاد پرداخت و به مسائل بسياری      
		پاسخ گفت . برای نمونه ، يکی از مناظره های  ( = احتجاجات ) حضرت امام 
		محمد      
		تقی (ع ) را در زير نقل مي کنيم :      
		" عياشی در تفسير خود از ذرقان که همنشين و دوست احمد بن ابی دؤاد بود ،      
		نقل مي کند که ذرقان گفت : روزی دوستش ( ابن ابی دؤاد ) از دربار معتصم 
		عباسی      
		برگشت و بسيار گرفته و پريشان حال به نظر رسيد . گفتم : چه شده است که 
		امروز      
		اين چنين ناراحتی ؟ گفت : در حضور خليفه و ابوجعفر فرزند علی بن موسی الرضا      
		جريانی پيش آمد که مايه شرمساری و خواری ما گرديد . گفتم : چگونه ؟ گفت :      
		سارقی را به حضور خليفه آورده بودند که سرقتش آشکار و دزد اقرار به 
		دزدی کرده       
		بود . خليفه طريقه اجرای حد و قصاص را پرسيد . عده ای از فقها حاضر بودند ،      
		خليفه دستور داد بقيه فقيهان را نيز حاضر کردند ، و محمد بن علی الرضا را 
		هم       
		خواست .      
		خليفه از ما پرسيد :      
		حد اسلامی چگونه بايد جاری شود ؟      
		من گفتم : از مچ دست بايد قطع گردد .      
		خليفه گفت : به چه دليل ؟      
		گفتم : به دليل آنکه دست شامل انگشتان و کف دست تا مچ دست است ، و      
		در قرآن کريم در آيه تيمم آمده است : فامسحوا بوجوهکم و ايديکم . بسياری از      
		فقيهان حاضر در جلسه گفته مرا تصديق کردند .      
		يک دسته از علماء گفتند : بايد دست را از مرفق بريد .      
		خليفه پرسيد : به چه دليل ؟      
		گفتند : به دليل آيه وضو که در قرآن کريم آمده است : ... و ايديکم الی      
		المرافق . و اين آيه نشان مي دهد که دست دزد را بايد از مرفق بريد .      
		دسته ديگر گفتند : دست را از شانه بايد بريد چون دست شامل تمام اين       
		اجزاء مي شود .      
		و چون بحث و اختلاف پيش آمد ، خليفه روی  به حضرت ابوجعفر محمد بن علی      
		کرد و گفت :      
		يا اباجعفر ، شما در اين مسأله چه مي گوييد ؟      
		آن حضرت فرمود : علمای شما در اين باره سخن گفتند . من را از بيان مطلب       
		معذور بدار .      
		خليفه گفت : به خدا سوگند که شما هم بايد نظر خود را بيان کنيد .      
		حضرت جواد فرمود : اکنون که من را سوگند مي دهی  پاسخ آن را مي گويم . 
		اين       
		مطالبی که علمای اهل سنت درباره حد دزدی بيان کردند خطاست . حد صحيح اسلامی      
		آن است که بايد انگشتان دست را غير از انگشت ابهام قطع کرد .      
		خليفه پرسيد : چرا ؟      
		امام (ع ) فرمود : زيرا رسول الله (ص ) فرموده است سجود بايد بر هفت       
		عضو از بدن انجام شود : پيشانی ، دو کف دست ، دو سر زانو ، دو انگشت ابهام       
		پا ، و اگر دست را از شانه يا مرفق يا مچ قطع کنند برای سجده حق تعالی محلی      
		باقی نمي ماند ، و در قرآن کريم آمده است " و ان المساجد لله ... " سجده 
		گاه ها      
		از آن خداست ، پس کسی نبايد آنها را ببرد .      
		معتصم از اين حکم الهی و منطقی بسيار مسرور شد ، و آن را تصديق کرد و امر      
		نمود انگشتان دزد را برابر حکم حضرت جواد (ع ) قطع کردند .      
		ذرقان مي گويد : ابن ابی دؤاد سخت پريشان شده بود ، که چرا نظر او در محضر      
		خليفه رد شده است . سه روز پس از اين جريان نزد معتصم رفت و گفت :      
		يا اميرالمؤمنين ، آمده ام تو را نصيحتی کنم و اين نصحيت را به شکرانه       
		محبتی که نسبت به ما داری  مي گويم . معتصم گفت : بگو .      
		ابن ابی دؤاد گفت : وقتی مجلسی از فقها و علما تشکيل مي دهی تا يک مسأله       
		يا مسائلی را در آنجا مطرح کنی ، همه بزرگان کشوری  و لشکری حاضر 
		هستند ، حتی      
		خادمان و دربانان و پاسبانان شاهد آن مجلس و گفتگوهايی  که در حضور تو 
		مي شود      
		هستند ، و چون مي بينند که رأی علمای بزرگ تو در برابر رأی محمد بن 
		علی الجواد      
		ارزشی ندارد ، کم کم مردم به آن حضرت توجه مي کنند و خلافت از خاندان تو به       
		خانواده آل علی منتقل مي گردد ، و پايه های قدرت و شوکت تو متزلزل مي گردد 
		.      
		اين بدگويی و اندرز غرض آلود در وجود معتصم کار کرد و از آن روز در صدد      
		برآمد اين مشعل نورانی و اين سرچشمه دانش و فضيلت را خاموش سازد .      
		اين روش را - قبل از معتصم - مأمون نيز در مورد حضرت جوادالأئمه (ع )      
		به کار مي برد ، چنانکه در آغاز امامت امام نهم ، مأمون دوباره دست به 
		تشکيل       
		مجالس مناظره زد و از جمله از يحيی بن اکثم که قاضی بزرگ دربار وی بود ،      
		خواست تا از امام (ع ) پرسشهايی کند ، شايد بتواند از اين راه به موقعيت       
		امام (ع ) ضربتی وارد کند . اما نشد ، و اما از همه اين مناظرات سربلند      
		درآمد .      
		روزی از آنجا که " يحيی بن اکثم " به اشاره مأمون مي خواست پرسشهای خود      
		را مطرح سازد مأمون نيز موافقت کرد ، و امام جواد (ع ) و همه بزرگان و      
		دانشمندان را در مجلس حاضر کرد . مأمون نسبت به حضرت امام محمد تقی (ع )      
		احترام بسيار کرد و آنگاه از يحيی خواست آنچه مي خواهد بپرسد . يحيی که 
		پيرمردی      
		سالمند بود ، پس از اجازه مأمون و حضرت جواد (ع ) گفت : اجازه مي فرمايی      
		مسأله ای از فقه بپرسم ؟ حضرت جواد فرمود :      
		آنچه دلت مي خواهد بپرس .      
		يحيی بن اکثم پرسيد : اگر کسی در حال احرام قتل صيد کرد چه بايد بکند ؟      
		حضرت جواد (ع ) فرمود : آيا قاتل صيد محل بوده يا محرم ؟ عالم بوده يا      
		جاهل ؟ به عمد صيد کرده يا خطا ؟ محرم آزاد بوده يا بنده ؟ صغير بوده يا 
		کبير ؟      
		اول قتل او بوده يا صياد بوده و کارش صيد بوده ؟ آيا حيوانی را که کشته است       
		صيد تمام بوده يا بچه صيد ؟ آيا در اين قتل پشيمان شده يا نه ؟ آيا اين عمل 
		در      
		شب بوده يا روز ؟ احرام محرم برای عمره بوده يا احرام حج ؟      
		يحيی دچار حيرت عجيبی شد . نمي دانست چگونه جواب گويد . سر به زير      
		انداخت و عرق خجالت بر سر و رويش نشست . درباريان به يکديگر نگاه مي کردند 
		.      
		مأمون نيز که سخت آشفته حال شده بود در ميان سکوتی  که بر مجلس 
		حکمفرما بود ،      
		روی به بنی  عباس و اطرافيان کرد و گفت :      
		- ديديد و ابوجعفر محمد بن علی الرضا را شناختيد ؟      
		سپس بحث را تغيير داد تا از حيرت حاضران بکاهد .      
		باری ، موقعيت امام جواد (ع ) پس از اين مناظرات بيشتر استوار شد .      
		امام جواد (ع ) در مدت 17سال دوران امامت به نشر و تعليم حقايق اسلام       
		پرداخت ، و شاگردان و اصحاب برجسته ای داشت که : هر يک خود قله ای بودند از      
		قله های فرهنگ و معارف اسلامی مانند :      
		ابن ابی عمير بغدادی ، ابوجعفر محمد بن سنان زاهری ، احمد بن ابی نصر      
		بزنطی کوفی ، ابوتمام حبيب اوس طائی - شاعر شيعی  مشهور - ابوالحسن 
		علی بن       
		مهزيار اهوازی و فضل بن شاذان نيشابوری که در قرن سوم هجری مي زيسته اند .      
		اينان نيز ( همچنانکه امام بزرگوارشان هميشه تحت نظر بود ) هر کدام به       
		گونه ای مورد تعقيب و گرفتاری بودند . فضل بن شاذان را از نيشابور بيرون       
		کردند . عبدالله بن طاهر چنين کرد و سپس کتب او را تفتيش کرد و چون مطالب       
		آن کتابها را - درباره توحيد و ... - به او گفتند قانع نشد و گفت مي خواهم       
		عقيده سياسی او را نيز بدانم .      
		ابوتمام شاعر نيز از اين امر بي بهره نبود ، اميرانی که خود اهل شعر و      
		ادب بودند حاضر نبودند شعر او را - که بهترين شاعر آن روزگار بود ، چنانکه 
		در      
		تاريخ ادبيات عرب و اسلام معروف است - بشنوند و نسخه از آن داشته باشند .      
		اگر کسی شعر او را برای آنان ، بدون اطلاع قبلی  ، مي نوشت و آنان از 
		شعر لذت       
		مي بردند و آن را مي پسنديدند ، همين که آگاه مي شدند که از ابوتمام است 
		يعنی      
		شاعر شيعی معتقد به امام جواد (ع ) و مروج آن مرام ، دستور مي دادند که آن       
		نوشته را پاره کنند . ابن ابی عمير - عالم ثقه مورد اعتماد بزرگ - نيز در      
		زمان هارون و مأمون ، محنتهای بسيار ديد ، او را سالها زندانی کردند ،      
		تازيانه ها زدند . کتابهای او را که مأخذ عمده علم دين بود ، گرفتند و باعث       
		تلف شدن آن شدند و ... بدين سان دستگاه جبار عباسی  با هواخواهان علم 
		و فضيلت       
		رفتار مي کرد و چه ظالمانه !      
      
      شهادت حضرت جواد (ع )
      
اين نوگل باغ ولايت و عصمت 
		گرچه کوتاه عمر بود ولی رنگ و بويش مشام 
		جانها را بهره مند ساخت . آثار فکری و رواياتی  که از آن حضرت نقل شده 
		و      
		مسائلی را که آن امام پاسخ گفته و کلماتی  که از آن حضرت بر جای مانده 
		، تا      
		ابد زينت بخش صفحات تاريخ اسلام است . دوران عمر آن امام بزرگوار 25سال و      
		دوره امامتش 17سال بوده است .      
		معتصم عباسی از حضرت جواد (ع ) دعوت کرد که از مدينه به بغداد بيايد .      
		امام جواد در ماه محرم سال 220هجری به بغداد وارد شد . معتصم که عموی ام 
		الفضل       
		زوجه حضرت جواد بود ، با جعفر پسر مأمون و ام الفضل بر قتل آن حضرت 
		همداستان       
		شدند .      
		علت اين امر - همچنان که اشاره کرديم - اين انديشه شوم بود که مبادا      
		خلافت از بنی عباس به علويان منتقل شود . از اين جهت ، درصدد تحريک ام 
		الفضل       
		برآمدند و به وی گفتند تو دختر و برادرزاده خليفه هستی ، و احترامت از هر      
		جهت لازم است و شوهر تو محمد بن علی الجواد ، مادر علی هادی فرزند خود را 
		بر      
		تو رجحان مي نهد .      
		اين دو تن آن قدر وسوسه کردند تا ام الفضل - چنان که روش زنان نازاست -      
		تحت تأثير حسادت قرار گرفت و در باطن از شوهر بزرگوار جوانش آزرده خاطر شد      
		و به تحريک و تلقين معتصم و جعفر برادرش ، تسليم گرديد . آنگاه اين دو فرد      
		جنايتکار سمی کشنده در انگور وارد کردند و به خانه امام فرستاده تا سياه 
		روی      
		دو جهان ، ام الفضل ، آنها را به شوهرش بخوراند . ام الفضل طبق انگور را در      
		برابر امام جواد (ع ) گذاشت ، و از انگورها تعريف و توصيف کرد و حضرت       
		جواد (ع ) را به خوردن انگور وادار و در اين امر اصرار کرد . امام جواد (ع 
		)      
		مقداری از آن انگور را تناول فرمود . چيزی  نگذشت آثار سم را در وجود 
		خود      
		احساس فرمود و درد و رنج شديدی بر آن حضرت عارض گشت . ام الفضل سيه کار      
		با ديدن آن حالت دردناک در شوهر جوان ، پشيمان و گريان شد ، اما پشيمانی      
		سودی نداشت .      
		حضرت جواد (ع ) فرمود : چرا گريه مي کنی ؟ اکنون که مرا کشتی گريه تو      
		سودی ندارد . بدان که خداوند متعال در اين چند روزه دنيا تو را به 
		دردی مبتلا      
		کند و به روزگاری بيفتی  که نتوانی از آن نجات بيابی .      
		در مورد مسموم کردن حضرت جواد (ع ) قولهای  ديگری هم نقل شده است .      
      
      زنان و فرزندان حضرت جواد (ع )
      
زن حضرت جواد (ع ) ام الفضل 
		دختر مأمون بود . حضرت جواد (ع ) از ام 
		الفضل فرزندی نداشت . حضرت امام محمد تقی زوجه ديگری مشهور به ام ولد و به       
		نام سمانه مغربيه داشته است . فرزندان آن حضرت را 4 پسر و 4 دختر نوشته اند      
		بدين شرح :      
		1 - حضرت ابوالحسن امام علی النقی ( هادی )      
		2 - ابواحمد موسی مبرقع       
		3 - ابواحمد حسين       
		4 - ابوموسی عمران       
		5 - فاطمه       
		6 - خديجه       
		7 - ام کلثوم       
		8 - حکيمه       
		حضرت جواد (ع ) مانند جده اش فاطمه زهرا زندگانی کوتاه و عمری سراسر      
		رنج و مظلوميت داشت . بدخواهان نگذاشتند اين مشعل نورانی نورافشانی کند .      
		امام نهم ما در آخر ماه ذيقعده سال 220ه . به سرای جاويدان شتافت . قبر      
		مطهرش در کاظميه يا کاظمين است ، عقب قبر منور جدش حضرت موسی بن جعفر (ع )      
		زيارتگاه شيعيان و دوستداران است
برچسبها: 
امام جواد